تولد چهـــــــار سالگـــــــی گـــل زندگیمــــــــــون...
بازم شادی و بوسه
گلهای سرخ و میخک
میگن کهنه نمیشه
تولــــدت مبــــــارک
تو این روز طلایی
تو اومدی به دنیا
وجود پاکت اومد
تو جمع و خلوت ما
تو تقویما نوشتیم
تو این ماه و تو این روز
از آسمون فرستاد
خدا یه مــــــاه زیبا
یه کیک خیلی خوشگل
با چند تا شمع روشن
یکـــی به نیـــت تـــو
یکی از طــــرف مـــــن
الهی که هـــــزار ســـال
همین جشنو بگـــیریـــم
به خاطـــــر وجــــــــودت
به افتخـــــــــار بـــــــودن
تو این روز پر از عشــــــــق
تو باخنــــــــده شکفتـــی
با یه گریه ی ســـــــــاده
به دنیـــا بلـــــــه گفتــــی
ببیــن تو آسمــــــــــونا
پر از نور و پرنده اســت
تو قلبهــــــــا پر عشقه
رو لبهـــــــا پر خنده است
تا تــو هستی و چشمات
بهونه ست واسه خوندن
همین شعـــر و تـــــرانه
تو دنیــــای ما زنده ست
واسه تولــــــــــــد تـــــو
باید دنیـــــــــــا رو آورد
ستاره رو سرت ریخـت
تو رو تا آسمـــــون بـرد
اینا یه یادگــــــــــاری
توی خاطـــــــــــره هاته
ولی به شوق امــــــروز
میشه کلی قســم خورد
تولـــــــــدت عــــــــزیزم
پر از ستـــاره ، بـــــارون
پر از بادکنک و شـــــــوق
پر از آینـــــه و شمعــدون
الهـــــــــی که همیشــــه
واسه تبـــــــــــریک امـروز
بیاد یه عالـــــــم عاشـــق
بیاد هـــزار تا مهمــــــــون
تولـــــدت مبارک نازنین جونم ،
دخترک چهار ساله ی دوست داشتنی
سالگیت مبارک عزیـــــــــزم
عزیز دل مادر امسال هم مثل سالهای قبل تولدت رو جشن گرفتیم
وهمگی اومده بودن وبا اومدنشون کلی ما رو خوشحال کردند ،
روزهای قبل از تولدت که دنبال تدارکات جشن تولدت بودم وباهم
واسه ی خرید کیک وبادکنک و شمع ولیوان و... بودم همش میگفتی
میخوام خودم انتخاب کنم مثلا: کیکم باید البی (قلبی)باشه و شمع
هم باید زرد باشه و..ولی وقتی که با بابایی رفتیم کیکت رو سفارش
بدیم تا خانمه آلبوم رو آورد دیدم گفتی: مامانی من میخوام کیکم
باربی باشه وعکسشو بهم نشون دادی واصرار داشتی که همین
باشه و ما هم همون کیکی که خودت انتخاب کرده بودی رو سفارش
دادیم ولی شمع تولدت رو از بین اون همه رنگ زرد برداشتی و با
کمک سارا جون خونه رو تزیین کردیم (البته دستش درد نکنه
سارا جون خیلی زحمت کشید)امسال کادویی که بابایی واسه ت خریده بود یک النگو بود،جالب اینجا بود که امسال از خونواده ی عمو محسن از هر کدومشون یک کادو میخواستی مثلا به راضی جون گفتی تا واست باربی بخره وساراجون هم لوازم آرایشی وبعد هم به عمو محسن گفتی :شما واسم چی میخری؟؟البته جشن تولدت فقط خانمها حضور داشتند وشانس عمویی گرفت وگرنه اونم باید یک کادو واست میخرید
حالا بریم سراغ عکسها
این هم کیک تولد چهارسالگیت...
این هم کادوی بابایی جون یک النگو به نازنین خانم،مبارکت باشه عزیزم
این هم کادوی راضی جون...دستش درد نکنه
این هم کادوی سارا جوووووووووووون..
این هم از طرف سحر و سارا جون دوستهای نازی جون...
این عروسک خوشگل هم از طرف طاهره خانم...
بقیه ی مهمونا مثل: مادرجونا و عمه جون وعمو علی ودایی جون
و...نقدی حساب کردند ،که دست همگی درد نکنه .....
این لباسها هم از طرف اعظم جون والهام جون وفاطمه جون..
این هم مدل موی نازنین جون که خودم زحمت کشیدم ودرست کردم
این هم از دختر خوشگلم که بعد از جشن تولدش زحمت کشید و
خونه رو تمیز جارو کرد !!!! الهـــــــــــی که مادر فداش شه..
تو نازی نازنینی نــازنینـــم
شمیم دلنشینی نـازنینـــم
اگر هفت آسمون یک ماه دارد
تو تک ماه زمینی نــــازنینـــم
تو چون سیمـای زیبا نازنینــی
تو دخت بانمک شیرین ترینی
تو در انگشتر انگشت قلبــــــم
چو الماس درخشان خوش نگینی