جشن سه ماهه ی مهد کودک دخملی....
سلام و صدتا سلام به دوستان گلمممممم و همچنین یک
سلام ناب به دختر خوشگلمممممممم!!! از اینکه با کمی
تاخیر اومدم از خدمتتون عذر میخوام وحالا میریم سراغ کارهای
خوشگل خانوم خودم .. اول اینکه جشن سه ماهه ی
پاییزه شون برگزار شد ومن بیخودی دلشوره داشتم چرا که
دختر باهوشم همه ی شعر ها رو با صدای بلند میخوند و
دلشوره و نگرانی من بیخود بود که به مناسبت شب یلدا
یک سفره شب یلدایی هم چیده بودند که خوشگل بود
بعداز مراسم بابایی نازنین جون بهمراه عمو محسن اومدند
دنبالمون چون میخواستیم بریم ولایت خودمون چون هم
مادرجون زهرا(مامان بابا) و هم عمو احمد نذری داشتند و
ما هم تصمیم گرفتیم که بعد از پایان مراسم بریم و خلاصه
ساعت7/30شب حرکت کردیم وساعت 11رسیدیم خونه ی
مادرجون که شما بیشتر راه رو در خواب ناز بودی ، تا روز
یکشنبه بعداز ظهر ما اونجا بودیم و این رو بگم که شب
یلدای امسال ما در راه برگشت به خونمون بودیم و دخملی
ما کل هفته رو تعطیل بود نه اینکه مهدشون تعطیل باشه
ولی من به نازنین استراحت دادم ، آخه همش میگفت
مامانی چرا من غایب نمیشم و من هم اون روزها نفرستادمش
و بهش گفتم:این هم از غایب بودنت
حالا بریم واسه ی دیدن عکسها........
این پرونده ی آموزشی نازنین جون هست که کارها و
نقاشیهایی که توی مهد کشیده بودند رو گذاشته
بودند که همه عالی بود.....
عکسی از سفره ی یلدا در مهدشون....
اینجاهم موقع کادو دادن به بچه ها هست...
این هم کادوی دخملی...مبارکت باشه
کادوی باز شده ی نازنین خانم که باهاش شعرهاش رو میخونه
این هم سبد میوه ی شب یلدا که نازنین خانم در مهدشون
درست کردند
این عکس رو خود مهد به مناسبت روز جهانی کودک گرفته
که من از روش عکس گرفتم
اینهم عکسی هست که باز مهدشون زحمت کشیده
این هم عکس شب یلدا که باز هم مهدشون ازشون گرفته...
دوستت دارم گل زندگیممم