نازنین من , دختر عزیزم نازنین من , دختر عزیزم ، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره

نازنین زهرا,عزیز مامان و بابا

چشم پزشکـــــــــی...

1393/11/19 16:29
نویسنده : مامانی
511 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه ی دوستان مجازی خودممممممم،

وهمچنین سلام و صد سلام به یکی یکدونه ی مامان ... از اینکه

این چند وقته نتونستم بیام تو وبت چیزی بنویسم ازت معذرت

میخوام ، آخه این چند وقته اینترنتمون قطع بود و واسه ی همین

نشد که بیام از کارها و اتفاقهایی که در این مدت افتاده رو واست

بنویسم ولی الان باوجود اینکه یک کم سرما خوردم اومدم تا واست

بنویسم اول اینکه بیست و سوم دیماه قراربود معاینه ی چشم

انجام بشه و شد و همون روز قبل از اینکه شما از مهدت بیای

خونه بامن تماس گرفتند و گفتند که نازنین مشکوک به تنبلی

چشم هست و حتما ببرش پیش یک اپتومتریست!! اولش خیلی

پشت تلفن ترسیدم و بعداز اینکه تلفن رو قطع کردم کلی گریه

کردم و کمی بعد دیدم دوباره مدیر مهد تماس گرفت و گفت: که

اصلا جای نگرانی نیست و فقط به خاطر اطمینان بیشتر بهتون

گفتم و شما هم ناراحت شدید و بعداز کلی صحبت کردن و

تو ضیح دادن من ازشون پرسیدم که نیازی نیست پیش متخصص

چشم ببرم و ایشون گفتند بنظرمن نیازی نیست و نازنین رو ببر

پیش بینایی سنجی و آدرس و شماره تلفن اون بینایی سنج رو

بهم دادند ومن هم همون موقع با باباش تماس گرفتم و گفتم که

امروز زودتر بیاد خونه تا دخملی رو ببریم دکتر...عصر همون روز

ساعت شش ما رفتیم بینایی سنجی و من همش گریه میکردم

که منشی دکتر بهم گفت: چیزی نیست چرا اینجوری میکنی

ولی من دست خودم نبود ،خلاصه با هزار دلشوره و نگرانی

نوبتمون شد و رفتیم داخل !!! اول با دستگاه معاینه کرد چشمهای

خوشگل دخترم رو و بعد گفت که دو مرحله به خانم منشی بگو

قطره بریزه و بعد نیم ساعت دوباره بیار که معاینه ش کنم و من

که دل تو دلم نبود که چی میشه؟؟؟ بعد نیم ساعت دوباره

معاینه شد و گفت : که باید یک مدت کوتاهی رو عینک بزنه

چون چشم چپش ضعیف تر از چشم راستش هست ..

این رو که گفت:اشکام خودبخود جاری شد و کل بدنم یخ کردniniweblog.comو

وقتی دکتر حالم رو اینجوری دید گفت:خانم چیزی نیست که خودت

رو ناراحت میکنی؟؟ منم بهش گفتم که مهد گفته : مشکوک به

تنبلی چشم هست اونوقت شما میگین ضعیفه...دکتر هم گفت:

که برو خدات رو شکر کن که تنبلی نیست چون تنبلی چشم اگه

باشه یه مدت خوب میشه و باز مجددا برمیگرده و خلاصه عینک رو

واسه دخملی تجویز کرد و گفت: شاید پیش دکتر دیگه ببرین اصلا

عینک ننویسه ولی الان یه مدت بزنه بهتره !! ما هم از اتاق آقای

دکتر اومدیم بیرون و منشی انواع عینکها رو چشم نازنین خانم گذاشت

تا یکی رو انتخاب کردیم و من همونجور داشتم گریه میکردم که

نازنین گفت: مامانی عینک که ترسی نداره ، الان ساراجون

(دختر خاله ش)عینکی شده ،راضی جون گریه میکنه !! ومن

با این حرفش کمی قانع شدم و تا حدودی خودم رو کنترل کردم ...

چند روز بعد رفتیم عینک رو گرفتیم واز اون روز به نازنین میدادم

که عینک رو بزنه ولی هنوز به ده دقیقه نمیکشید که میگفت:

مامانی (خدای نکرده )کور شدم و نمیبینم ،منم به همسری گفتم :

که ببریمش پیش یک متخصص چشم ....سه روز از گرفتن عینک

میگذشت که رفتیم پیش یک متخصص چشم ،ولی وقتی که رفتیم

مطب دکتر ،اول منشی دکتر گفت: که اصلا وقت نداریم ولی وقتی

جریان رو بهش گفتم بنده خدا قبول کرد و گفت بشین که وقتی

دکتر اومد بفرستم بری پیشش ومن از ساعت پنج و نیم نشستم

بهمراه نازنین جون تا اینکه ساعت6/45دکتر اومد و ما اولین نفر

رفتیم داخل ...آقای دکتر بعداز کلی معاینه کردن با دستگاه و چراغ

قوه و نشون دادن اون حروف گفت: که توی چشمش قطره میریزم

و بعد معاینه میکنم و بعد هم فردا بیا یک نوبت دیگه قطره بریزم

ببینم چی میشه، وقتی که آقای دکتر اینجوری گفت:منشی

بهش قضیه رو گفت : که این یک هفته پیش رفته پیش

اپتومتریست و اون در همون جلسه ی اول دو مرتبه قطره ریخته و

همون جلسه هم عینک واسش نوشته ؟؟؟ آقای دکتر رو کرد به

من و گفت: من هیچ وقت توی جلسه اول عینک رو واسه ی

بچه تجویز نمیکنم و بعد کلی چشمهای دخملی رو با انواع عدسیها

معاینه کردو بهم گفت: که چشمش اونقدری ضعیف نیست که این

عینک رو بزنه وبچه هم حق داشته که بگه نمیبینم و گفت:که

این عینکی که من واسش مینویسن رو بگیرین و مرتب بزنه و

بعد از دوماه بیارینش که معاینه کنم که اگه خوب شده باشه

دیگه عینک نزنه ...روز بعد که رفتیم عینک رو بگیریم دخملی

از همونجا عینک رو زد به چشمش و گفت :مامانی این خوبه ؟

و از همون روز مرتب میزنه و میگه:مامانی خانم سیف(مدیرمهد)

بهم میگه :خانم دکتر........

ومنم میگم: خانم دکتر جوووووووون دوستتتتتتتتت داررررررررررم

پسندها (2)

نظرات (2)

مامان ریحانه
19 بهمن 93 17:55
ای جااااااااااااااانم نازنین عزیزم امیدوارم با زدن یکی دو ماه عینک همون یه ذره ضعف چشمش هم خوب میشه و دیگه عینک نمیزنه ببووووووووووووووووووسید نازنین جونو
مامانی
پاسخ
انشاا... خاله جووووووووووووووووووووونفدااااااااااااات عزیزززززززززم
محمد
20 بهمن 93 11:32
سلام وبلاگت خوبه،با من تبادل لینک کن تا بازدیدت بیشتر بشه منو با عنوان بهترین وبلاگ تفریحی لینک کن برام نظر بذار همون روز لینکت کنم با همه نوع وبلاگ و سایت تبادل لینک میکنم منتظر حظور گرم شما هستم یا حق