نازنین عـــــــــــــــــــروسک بــــابـــــــــایــــــــــــــــــــی.......
اینهم هدیه ی بابایییییییییییییی همه نازند تو عــــــــزیـــــــــــز
همه لوسنــــد تو مــلـــــــــوس
همه شیریــــــــن تو شــکـــــــر
همه قنــدنــد تــو عســـــــــــــل
سلام وصد سلام به ستــــــــــاره ی خونه
سلام به خوشگــــــــل طلا ی خـــــــــودم
دختر قشنگم، دیروز عصر داشتی با بابایی فیلم نگاه میکردی که من به بابایی
گفتم :دلمون گرفته میشه ما رو ببری بیرونوقتی من این جمله رو گفتم دیدم
سریع از جات بلند شدی و گفتی :مامانی هوا خوبه ؟من سرما نخورم هــــــا !!!
من که میدونستم داشتی واسه بابایی شیرین زبونی میکردی...
الههههههی قربونت برم انگار منتظر همین حرف من بودی دیگه بعدش
ول کن نبودی همش میگفتی :بابایی من حاضر بشم....کلاهم رو میپوشم،
پالتو هم میپوشم.... باباجونت هم که در مقابل این شیرین زبونیهات کم میاره
گفت :برو دختر قشنگم آماده شو تا بریم بیرون
تا بابایی این جمله رو گفت زودی با اون زبون شیرینت گفتی:مامانی پاشو منو
آماده کن.......بابایی هم به خاطر اینکه شما خوشگل خانم یه وقتی سرما نخوری
ما رو برد فروشگاه( تیما )که سرپوشیده هست!!!!!!وقتی که وارد فروشگاه شدیم
شما دست بابایی رو گرفتی وباهم توی قسمت عروسکها میگشتین
ومامانی هم طبق معمول همیشه توی قسمت پوشاک
بعد از اینکه همه جای فروشگاه رو بازدید کردم اومدم پیشتون وبه بابایی گفتم :
واسه نازنین جون عروسک نگرفتی؟؟؟؟؟؟؟؟بابایی گفت بهش گفتم :عروسک میخوای
واست بگیرم ... اون هم گفته نه من این همه عروسک توی خونه دارم .!!!!!
وقتی من ازت پرسیدم:عزیزم شما گفتی عروسک نمیخوای ؟؟؟ در جوابم گفتی
آررررررررره مامانی من اینهمه عروسک توی خونه دارم ...وقتی این جواب رو ازت شنیدم
قیافه ی من شده بود اینجوری بعدش بابایی که حسابی از این رفتارت کیف کرده
بود گفت :بیا دختر نازم یک عروسک واسه خودت انتخاب کن وشما هم یک خرسی
واسه خودت گرفتی.....وقتی که اومدیم خونه بهت گفتم اسمش رو میخوای چی بزاری ؟؟سریع جواب دادی مامانی پانی خوبه!!! من هم گفتم آرررررررررررررررره مامان جون...........شب هم پانی رو بغلت کردی وباهاش خوابیدی
خوابهای خوش ببینی قشنگ مامانییییییییییییییییی.......................
می پرســـــــــــتــمت...................