نازنین من , دختر عزیزم نازنین من , دختر عزیزم ، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

نازنین زهرا,عزیز مامان و بابا

مریض شدن گـــــــــــــــل مـــــــــــــــــــادر........

1392/12/7 17:40
نویسنده : مامانی
409 بازدید
اشتراک گذاری

گل خوشبوی مـــــــــــن ،دختر کوچولـــــــــوی بانـــمـــکم.........

روز دوشنبه صبح وقتی که بابایی آماده شده بود که بره سرکار  بهم گفت:که بعداز

ظهر زنگ که زدم آماده بشین و بیاین بیرون تا شما رو ببرم بازار...وقتی

که بابایی رفت ،اومدم کنارت تا دست زدم به سرت وخواستم که نوازشت کنمlove smileys

دیدم:سرت داغه ، من رو  میگی :خیلی ترسیدم ،وگریه میکردم نمیدونستم چیکار

کنم..سریع رفتم وشربت استامینوفن رو آوردم وبهت دادم.وقتی که بیدارت کردم که

شربت رو خوردی دیگه نخوابیدی وهمش بهونه گیری میکردی یا به قول خودت نق میزدی

واصلا حال و حوصله نداشتیبه خاله مرضی که بهورزه ، زنگ زدم وگفتم :که

چیکار کنم؟خاله گفت:که اول درجه ی تبش رو بگیر ببین چنده؟استامینوفن بهش بده،

واگر که ایبوبروفن داری اون رو بهش بده واگه تا بعدازظهر خوب نشد ببرش دکتر....

چون میدونه که من طاقت مریض شدنت رو ندارم ونمیتونم ببینم که تو اینهمه بیحال

وکم اشتها بشی.همینجوری هم بدغذایی وبا هزار دوز و کلک بهت غذا میدم...خلاصه

منم درجه رو آوردم وتا زیر بغلت گذاشتم همش میگفتی مامانی بردار !!!!!دیدم تبت

باز هم بالا هست بهت ایبوبروفن دادم....راضی جون که زنگ زد تا گوشی رو برداشتم

بهم گفت:که چرا نازی جواب نداد؟ گفتم:که نازنین مریضه وتب داره؟آخه هر روز بهمون زنگ میزنه ومنتظره تا شما جواب بدیآره اون روز من جواب تلفن رو دادم وگفتم:که

عزیزدلم مریضه وتب داره.... راضی جون گفت:سوپ واسش درست کن وکته با ماست

بهش بده تا یک کم از تب بدنش کم بشه .منم همین کار رو کردم ولی شما عزیزمادر

انگار هیچی اشتها نداشتی ،وقتی که دیدم غذا نمیخوری منم باهات قهر کردمولی

قربون اون دل کوچیک ومهربونت بشم که زودی اومدی پیشم وگفتی :مامانی بیا بخورم ،

قهر نباش .ودو سه تا قاشق که خوردی ،گفتی که نمیخوام،میل ندارم .با اینکه اصلا

حال نداشتی بهم گفتی: عموهای فتیله ای رو بزار وقتی که واست گذاشتم دیدم

همینجوری روی مبل خوابت برده...بعدازظهر بردمت دکتر،توی مطب منتظر بودیم تا

نوبتمون بشه ولی شما خیلی عجله داشتی وهمش میگفتی:که کی میریم پیش

دکتر،منشی دکتر که از سابقه ت خبر داشت اینجوری شده بود ومیگفت:تو

خودتی !!! این که از پیش دکتر رفتن میترسید حالا چی شده؟؟؟گفتم:دخترم خودش

لوازم دکتری خریده ومیخواد دکتر بشه. و توی خونه من همیشه مریضم و ایشون خانم

دکتروقتی نوبتمون شد که رفتیم پیش دکتردیدم که دستش رو دراز کرد وگفت:

سلام من رو میگی دیگه داشتم واقعا شاخ در می آوردم دکتر بعداز معاینه گفت:این

یک ویروسه والان اکثر بچه ها گرفتند وبهم گفت :که مایعات وسوپ بهش بده. از دکتر خداحافظی کردیم وداشتیم بیرون می اومدیم  دیدم که نازگلم واسه دکترش بوس فرستاد

ودکتر در جوابش هم واسش بوس فرستادsmiley.وقتی که از دکتر برگشتیم یک کم

سوپ خوردی وداروهات رو خوردی وخوابیدی...

بخواب عزیزکـــــــــــم انشاا... که هر چه زودتر خوب بشی ودوباره شاد و پرانرزی ببینمت عزیز مادر.

تو ستاره ای هستی در آسمان دلم که هیچگاه خاموش نمیشوی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

خاله جون جون جونی
8 اسفند 92 8:07
عزیزم ایشا الله که هیچوقت مریض نباشی وهمیشه سالم وسلامت باشی دوستت دارم عزیزم
مامانی
پاسخ
مرسی خاله جووووووووووونانشااا... که شما هم همیشه شاد وسلامت باشین
پسردایی علیرضاجون
8 اسفند 92 8:09
نازنین جون چرامریض شدی میخوام بیام مشهد که باهم بازی کنیم وبریم پروما خدایا نازنین جون روخوب کن
مامانی
پاسخ
مرسی پسر دایی عزیزم دوستت داررررررررررررررررررم
nazanin(khale ye bahar(
8 اسفند 92 10:47
اییییییی جوووووونم ایشالا زوده زووووووووود خوب میشی خوشگلم
مامانی
پاسخ
مرسی خاله جووووووونی
مامان بردیا
8 اسفند 92 20:30
الهی دورش بگردم.ایشالا زودی خوب میشه .غصه نخور خانمی.بردیا هم یک هفته تمام تب کرد.الان خوبه.نگران نباش.زود خوب میشه
مامانی
پاسخ
مرسی عزیززززززززم.............خدا کنه دیگه هیچ وقت هیچ بچه ای مریض نشهچون من که از دلشوره ونگرانی مردم
فهیمه
10 اسفند 92 11:36
بلا دور عزیزم ایشالا هرچه زودتر خوب بشی
مامانی
پاسخ
ممنون خاله جونمانشــــــــــــاا....
فائزه مامان آیاتای
10 اسفند 92 15:42
الهی بمیرم دختر نازم مریض شده ایشاله دیگه هیچ وقت رنگ دکتر نبینی
مامانی
پاسخ
خدا نکنه عزیززززززززززززززمانشاا...که هیچ بچه ای مریض نشه ورنگ دکتر نبینه
مامان محیا(ارام جانم)
11 اسفند 92 14:08
آخی چ مظلوم خوابیدی خشگلم.مامانی غصه نخور گل دخترت خوب میشه
مامانی
پاسخ
می بینی خواهر ......الهی مادر فداش بشه
مامان هلیـــــــــــــــــا
11 اسفند 92 16:27
الهــــــــــی بمیرم خاله جون امیدوارم دیگه هیچ وقت مریض نشی ما طاقت دیدنشو نداریم الهی همیشه لبتون خندون و شاد باشید شما با افتخار لینک شدید
مامانی
پاسخ
خدا نکنه خاله جووووووووووووونانشاا...که شما هم همیشه شاد وسلامت باشینمنم با افتخار لینکتون کردم
الهام مامان علیرضا
26 اسفند 92 9:05
ای وای چه بی حال شده دخملمون ایشالا که همیشه بلا ازت دور باشه
مامانی
پاسخ