نازنین من , دختر عزیزم نازنین من , دختر عزیزم ، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره

نازنین زهرا,عزیز مامان و بابا

عید نوروز 93...................

1393/1/19 16:34
نویسنده : مامانی
275 بازدید
اشتراک گذاری

 

نفـــــــــــس مــــامــــــان....امیــــــــــــــدمــــــــــــــــن....

 

عزیزدلم جونم واست بگه از اینکه عید امسال هم مثل سالهای قبل رفتیم به شهر و ولایت خودمون....ظهر روز پنجشنبه29/12/92حرکت کردیم به سمت ولایت تا واسه ی لحظه ی سال تحویل همه در کنار هم باشیم.!!!! دو ساعت مانده به سال تحویل رسیدیم خونه ی مادرجون زهرا، همگی منتظر ما بودند تا ما برسیم وهمه باتفاق هم بریم خونه ی عمو علی، آخه واسه ی تحویل سال قرار بود همه خونه ی عمو علی باشند....وقتی که رسیدیم خونه ی عمو جون سفره ی هفت سین را چیدیم وهمه در کنار سفره نشستیم، عمو احمد هم مثل سالهای قبل چند آیه از قرآن تلاوت کرد وسال 1393 در ساعت8:27:7 آغاز شد همگی جمع بودیم فقط عمه جونی نبود که جاش حسابی خالی بود...مادرجون وعموها به بچه ها عیدی دادند، شما هم کلی عیدی جمع کردی  وقتی بهت گفتم: که نازنین پولهات رو بده تا واست درست کنم ونگه دارم بهم گفتی:که من میخوام به فرشته جون عیدی بدم وبه من ندادیآخرشب که شد میخواستیم بریم خونه ی مادرجون ،که شما بهونه گرفتی ومتوسل شدی به گریهابتسامات وبكاء سمايلات حزينه ابتسامات وخيبهکه بریم خونه ی فرشته جون ومنم که نمی تونستم گریه های تو رو ببینم و درمقابلش کم میارمشکلک های یاهوباتفاق هم رفتیم خونه ی فری جون ....صبح روز بعد آماده شدیم ورفتیم خونه ی مادرجون شمسی وخاله ها ودایی جون تا عید رو بهشون تبریک بگیم ...آخه اون روز مهمونهای اصفهانیمون هم میخواستند بیاین اونجا!!! ظهر ساعت 2بود که همه خونه ی عمو محمود بودند که عمو اکبربهمراه خونواده ش اومد وبعداز احوالپرسی ،آنها را به بقیه معرفی کردم تا با همدیگر آشنا شوند...عید امسال خیلی هوا سرد بود وگاهی هم برف میومدفقط روز دوشنبه یک کم هوا گرم شد که تونستیم تا باغ بریم .....دوشنبه شب ساعت10بهمراه دوستهای اصفهانیمون به سمت مشهد (خونه ی خودمون) حرکت کردیم وساعت دو رسیدیم واز روز بعد باعمو اکبر وخونواده ش جاهای دیدنی مشهد رو رفتیم .....واسه ی سیزده بدر هم عموها اومدند مشهد که همگی رفتیم باغ عمو محسن ....روز سیزده بدر یکدفعه عمو محسن تصمیم گرفت که واسه ی دو تا بچه ش عقیقه بده واز همون جا به همگی زنگ زد وواسه ی ناهار روز جمعه همه رو دعوت کرد وعیدامسال ما اینگونه گذشت که البته خیلی خیلی خوب بود ..................

 

انشاا... که سالی خوب وخوش واسه ی همه باشه وهمچنین واسه ی ما.................آمـــیـــــــــــــــــــن

 

اینهم سفره ی هفت سین امسال ما.....

 

мерцающие сердцалинеечка разделитель

این هم ژست نازنین خانم در لحظه ی سال تحویل......

 

این هم اولین عکس ناز گل وبابابی در سال جدید.....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان محیاآرام جانم
20 فروردین 93 15:15
ای جونم چقدر ملوس این دختر نازم.میگم شما از کدوم منطقه ی مشهد هستین؟
مامانی
پاسخ
آزادشهر
امیرحسین کوچولو نفس ما
24 فروردین 93 2:05
سال نو مبااااارک..... چه عکسهای خوشگلی.... دخملی هم که حرف نداره... بوووووس
مامانی
پاسخ
سال نو شما هم مبارک خواهر گلممممممممممماین نظر لطفته
فهیمه
24 فروردین 93 7:43
نازنین جونم دلت شاد و لبت خندان مرسی خاله جووووووووووووووووووووون
مامان ترنم
24 فروردین 93 8:58
ان شاا... كل سال براتون پر باشه از شادي و بركت و زيبايي.
مامانی
پاسخ
مرسی عزیززززززززززززم انشاا... شما هم سالی سرشار از خوبی وخوشی پیش رو داشته باشید
الهام مامان علیرضا
24 فروردین 93 11:33
سال نو مبارک عزیزم مشخصه لحظات خوبی رو در آغاز سال جدید سپری کردید من در سال جدید بهترین ها رو براتون آرزو می کنم
مامانی
پاسخ
سال نو شما هم مبارک خواهر خوبمممممممممممممممممممم.... انشاا... در این سال جدید لحظه لحظه زندگیتون پر باشه از خیر وبرکت وشادی
کبری مامان آنیتا((آنیتا عسل مامان وبابا))
1 اردیبهشت 93 3:09
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااام عزیزم سال نو رو بهت تبریک میگم انشاالله سال پربرکت وشادی داشته باشین
مامانی
پاسخ
,سال نو شما هم مبارک...انشاا...سالی سرشار از خوشی وسلامتی پیش رو داشته باشید