نازنین من , دختر عزیزم نازنین من , دختر عزیزم ، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره

نازنین زهرا,عزیز مامان و بابا

دخترم با حجاب میشود......

1393/8/24 11:04
نویسنده : مامانی
340 بازدید
اشتراک گذاری

دختر قشنگم ،روز یکشنبه از طرف مهد یه نامه توی کیفت گذاشته

بودند که در اون نامه نوشته شده بود:روز چهارشنبه مراسم عزاداری

  برای امام حسین(ع) در مهد برگزار میشه و خواسته بودند که

بچه ها در اون روز با لباس مشکی و البته دخترها هم با چادر

مشکی باشند و بچه ها تا جایی که ممکنه در اون روز غیبت

نکنند!!! ما هم روز دوشنبه با بابایی جونی رفتیم بازار و یک

چادر عربی واست خریدیم (به مبلغ30000هزار تومان)که کلی

باهاش ذوق کرده بودی وهمش میگفتی مامان چند روز دیگه باید

ببرمش مهد، ومیگفتی : که از این به بعد با این چادرم میام حرم...

خلاصه روز موعود فرا رسید و دیدم صبح بدون اینکه من صدات

بزنم از خواب بیدار شدی و همش میگفتی مامان بیا حاضرم کن ،

چون دیرم میشه،من مونده بودم...

بله اون روز با کلی ذوق و شوق آماده شدی و رفتی ،ظهر

ساعت 11/30دقیقه بود که از مهدت زنگ زدن و گفتند که اونجا

حالت بهم خورده و تب  هم داری که گفتند با سرویس فرستادیمش

که بیاد خونه ، من رو میگی داشتم دیونه میشدم  دوباره خودم

به مهد زنگ زدم و ازشون پرسیدم که شما مطمىن هستین

که نازنین تب داره گفتند :آره ،اول واسه عکس گرفتن خوب بود

بعد که بالا آورد بیحال شد وتب کرد ...ده دقیقه بعدش نازنین

اومد و در حالی که گریه میکرد گفت:مامانی حالم بهم خورده ؟؟

بهش گفتم اشکالی نداره مامانی و سریع آوردمش خونه و

بهش شربت استامینوفن دادم ،بعد که نازنین یک کم آروم شد

گفت:که فربد و یکی دیگه از بچه ها حالش بهم خورده ،خلاصه

بعداز ظهر بردمش پیش دکترش ، و دکترش گفت : که این

ویروسه وتا فردا ویا نهایتش پس فردا خوب میشه و بهش شیاف

و شربت دیفن هیدرامین داد  ودکتر ازم پرسید که در خانواده

کسی این جوری بوده و یا از مهد گرفته؟؟ ومن گفتم که چند

روز پیش خودم اینجوری بودم و آقای دکتر گفت: که نازنین

باید مامانش رو عوض کنه چون از این به بعد مواظب باشه تا

ویروس رو دیگه بهش انتقال ندهخلاصه اون شب من تا

صبح نخوابیدم چون میترسیدم که تبش بره بالا ، وهمونطور که

دکتر گفته بود تا ظهر روز بعدش خوشگل خانمی خوب شد.......

روز پنجشنبه 8/22مصادف بود با سالگرد ازواجمون  وبابایی قرار

بود ما رو به همین مناسبت ببره بیرون ولی راضی جون زنگ زد و

دعوتمون کرد که بریم خونشون ،اولش بابایی گفت:نه ؟؟ولی

بعدش که عمو محسن زنگ زد وگفت بیایین اینجاچون هوا خوبه

و نازنین یک خورده توی باغ بازی کنه ،بابایی گفت چی میگین!!

ما هم قبول کردیم ولی بابایی گفت که طلبتون و انشاا...

همین هفته یک شام یا ناهار میبرمتون بیرون....روز جمعه

رفتیم باغ و شما کلی بازی کردی و با چادرت اومدی چون

میگفتی میخوام عمو محسن ببینه وبهم بگه چقدر قشنگه....

مبارکت باشه عزیزدل مادر،انشاا... که زنده باشم و چادر عروسیت

رو واست بگیرم و تو رو تو چادر عروسی ببینم

 

 

این هم یه عکس از کوتاهی موی نازنین خانم که خودم کوتاهشون کردم و

این واسه اولین باره که موهاشو اینقدر کوتاه کردم

(کوتاهی در تاریخ93/8/16صورت گرفته)

 

 

 

 

این روزها اگر عاشقانه سپری میشود به عشق

بودن توست، دنیا با تو همیشه زیباست ،

زیباتر از همه ی روزهایی که سراغ دارم

 

     دوستت داررررم

 

 

 

پسندها (1)

نظرات (14)

الهام مامان علیرضا
24 آبان 93 13:47
چادر زیبا مبارکت باشه نازنین جون خدا به برکت صاحب این ماه زندگیت و پربرکت کنه دخترم
مامانی
پاسخ
چشماتون زیبا میبینه خاله جوووووووون ممنونم خاله عزیز بابت این دعای قشنگتدوستتون دارررررررررررررررررم
مهتاب مامان آذین
24 آبان 93 18:56
هزار الله اکبر خیلی بهش میاد بخدا دکتر راست گفته مامانی " میخوای بگم بابای نازی عوضت کنه ؟چرا مواظب دخمل نازمون نبودی
مامانی
پاسخ
مرسی عزیزززززززززززم شما هم خواهر ، آدم چند تا دوست مثل شما داشته باشه نیازی دیگه به دشمن نیست
مامان ایمان و کیان
24 آبان 93 19:43
واااااااااااااااااااای خدا , هزارماشالللللللللللللللللللا , خوشکل خانممون چقدر حجاب بهش میاد فدات بشم الهی نازی جونمممممممممممممممم
مامانی
پاسخ
دیگه چه کنیم به عمه ی با حجابمون رفتیم
زهرا
24 آبان 93 19:54
نازنین خانوم خدا حفظت کنه خیلی خوشگل شدی ماشاالله سالگرد ازدواج تون هم مبارک باشه انشاالله سالیان سال در کنار هم شاد و خوشبخت باشید انشاالله شما زنده باشی و عروش شدنشو ببینی ولی شوشوی نازش براش چادر عروسی بخره
مامانی
پاسخ
مرسی خاله جووووون سلامت باشی مهربون فداااااااااااات
مامان بردیا اریایی
25 آبان 93 1:41
الهی خاله قفون اون چادر سر کردنت برمممممممممممم خیلی ماه شدی
مامانی
پاسخ
ای به فدااااااااااااااااااااااااااااااااات
مامان بردیا اریایی
25 آبان 93 1:42
خدارو شکر که یه ویروس کوچولو بوده و تورو زیاد اذیت نکرده خدارو شکررررررررررررررر
مامانی
پاسخ
آره واقعــــــــا خدا رو شکر!! زودی این دفعه این ویروس لعنتی دست از سرم برداشت و خدا کنه دیگه هیچ وقت سراغم نیاد
مامان بردیا اریایی
25 آبان 93 1:43
خیلی نازی خاله جون ایشالله که همیشه خوش باشی گلمممممممممم
مامانی
پاسخ
مرسی خاله ی مهربونم انشاا... که شما هم همیشه شاد و سلامت باشین
آویسا
25 آبان 93 10:33
عزیزم چقدر زیبا شدی نازنین زهرای عزیز
مامانی
پاسخ
فدااااااااااااااااات
مینا
25 آبان 93 10:37
مرسي ك بهم سرزدي عزيزم. با افتخار لينك شدي اميدوارم دوستاي خوبي واسه هم باشيم
مامانی
پاسخ
منم با افتخار لینکتون کردم امیدواررررررررررررررررررررررم
مامان دینا
25 آبان 93 12:23
خیلی چادر بهش میاد دختر ناز نازی مامانی سالگرد ازدواجتون هم مبارک
مامانی
پاسخ
شما لطف داری خاله جوووووون....سلامت باشی خواهر گلمممممممممممم
مامان
25 آبان 93 19:17
مبارکش باشه چادرش. چقدر هم بهش میاد. ممنون از توصیه خوبت عزیزم.حتما هواسم هست.
مامانی
پاسخ
سلامت باشی مهربون این نظر لطفتونه خواهش میکنم عزیزم
مامان نازنین زهرا
26 آبان 93 12:57
هزار ماشاالله ....خانم با همین روند عکس دخترخوشگلتو بذاری 15 سالگی ناچار میشی به یکی از کسایی که پاشنه در خونتونو کندن جواب بدیا....
مامانی
پاسخ
شما لطف داري خواهر، چشماتون خوشگل میبینه
مامان
4 آذر 93 20:24
سلام عزیزم. چه دختر ناز و ملوسی داری. خدا حفظش کنه عزیزم شما لینکی
مامانی
پاسخ
سلام به روی ماهت ...مرسی عزیزم شما لطف داری .. خدا یسنا جون رو هم واسه ی شما نگهداره منم با افتخار لینکتون کردم،امیدوارم دوستای خوبی واسه ی هم باشیم
مامان فهیمه
5 آذر 93 11:57
نازنین جون چادرت خیلی بهت میاد خوشگل خانم کوتاهی موهات هم مبارکه
مامانی
پاسخ
مرسی خاله جوووون سلامت باشین عزیزززززززم