ماجـــرای بردن دخملی به دندان پزشکـــــی.....
ســــــــــلام....
بعداز مدتی طولانی اومدم پای نت ، تا از اتفاقات خوب و بدی که
برای دخترم بوجود اومده بنویسم البته اینبار قول میدم که زود به
زود بیام و به وب ش سر بزنم!!!!
ماجرا از اونجا شروع شد که آبانماه، توی مهد دندانهای بچه ها رو
معاینه میکردند و از آنجا که نازنین خانم نذاشته بودند خانم دکتر
دندانهایش را معاینه کند و یا بقول مربی مهدش همکاری نفرمودند،
من وهمسری بعد از چند جلسه مشاوره و صحبت کردن با دخملی
بالاخره راضیش کردیم که ببریم ش به دندان پزشکی!!
خلاصه بنده به مطب دکتر زنگ زدم و یک نوبت واسه معاینه ی
اولیه گرفتم و خانم منشی هم گفتند چون جلسه ی اول نازنین
جون هست آخر وقت بیارینش چون ممکنه همکاری نکنه و
سروصدا کنه و بچه های دیگه هم بترسند... ما هم طبق گفته خانم
منشی راس همان ساعت در مطب حاضرفرما شدیم ، و باتفاق نازنین
جون رفتیم واسه معاینه !! خانم دکتر در ابتدا به دخملی توضیح داد
که چه چیزهایی واسه دندون ضرر داره و نباید استاده کرد و بعد هم
کشوهای پر از جایزه رو به سمع ونظر دخملی رسوند و بدین شیوه
دندونهای نازنین رو معاینه کرد و گفت: جلسه بعد که هفته بعدش
میشد نازنین رو بیارین واسه فلوراید و بعد از اون سه تا دندون
خراب داره که باید ترمیم بشه ، بعد از اینکه معاینه تموم شد و
دخملی یه جایزه که پاک کن بابا اسفنجی بود، گرفت با خانم دکتر
خداحافظی کردیم و رفتیم یه نوبت واسه دفعه بعدش گرفتیم!!
جلسه ی دوم که رفتیم پیش خانم دکتر ، نازنین که رفت داخل مطب ،
من به همسری گفتم از بس استرس دارم نمیتونم اینجا باشم و میرم بیرون ..
حدود ده دقیقه بیرون بودم که دیدم همسری به گوشیم زنگ زد وگفت:
بیا که نازنین داره گریه میکنه و نمیذاره ، منم به سرعت برق و باد رفتم
مطب ، و دیدم که صدای جیغ خانم دکتر تا بیرون مطب هم میاد ،رفتم
داخل ، دیدم دخترم همون جور داره اشک میریزه ومیگه مامانم هم باشه
و خانم دکتر هم میگفت: نه هیچ مامانی رو من نمیذارم اینجا باشه ولی
نازنین اصرار داشت که من پیشش باشم و وقتی که خانم دکتر دید هیچ
جوری نمیتونه راضیش کنه گفت: همین یکبار رو اجازه میدم که اینجا
باشه ولی دفعه بعد نمیذارم!!
خلاصه اون جلسه با هر سختی بود تموم شد و رفتیم خونه!!!!
جلسه ی بعد که جلسه ی اصل کاری بود که میخواست درمان رو شروع کنه ،
من از شب قبلش از استرس داشتم میمردم ، وقتی رفتیم مطب همش
خدا خدا میکردم که اذیت نشه ، تا اینکه نوبت نازنین شد و رفت داخل ولی
بعد از دو سه دقیقه دیدم صدای گریه ش بلند شد و مثل جلسه ی قبل
میگفت: مامانم هم اینجا باشه ولی خانم دکتره با جیغ و داد بهش
میگفت: که نه نمیذارم مامانت اینجا باشه من تصمیم میگیرم نه تو !!!
ولی نازنین همش حرف خودش رو با گریه میگفت :تا اینکه من رفتم
داخل تا کنارش باشم ،الهی بمیرم واسه بچه م همش با التماس
میگفت :ببخشید تو رو خدا از اون ژل ها به دهنم نزنین ولی خانم
دکتر که کنترل اعصابش رو از دست داده بود همش داد و بیداد میکرد
ومنم وقی دیدم اونجوری میکنه بهش گفتم : خانم دکتر من که مامانش
هستم از دندون پزشکی ترس دارم چه برسه به این که بچه س و از
اتاقش اومدیم بیرون، منشی ش هم بهمون گفت: برین خونه یک کم
باهاش صحبت کنین و آماده ش کنین بعد بیاین!!
از مطب که اومدم بیرون با نازنین که صحبت کردم که چرا گریه
میکردی بهم گفت: مامان همش اون خانم دکتره داد میکشید و
همسری هم گفت:نمیخواد که دوباره بیاریمش پیش این دکتر ،
برو ازخانم دکتر خودت که دندونات رو پیششش درست کردی بپرس
که اگه اون درست میکنه ، بکنه و گرنه آدرس یک دکتر متخصص
دندان پزشک کودکان رو بهت بده !! منم صبح روز بعدش که نازنین رفت
مهد ، رفتم پیش خانم دکتر مدرسی ،(دکتری که اغلب فامیل میریم پیشش)
و جریان رو بهش گفتم و اینم گفتم: که نازنین مثل خودم از دندون پزشکی
میترسه و اگه صبر دارین و مثل اون دکتر ، که نمیدونم چرا اون با اون اعصاب
خرابش رفته دکتر بچه ها شده (لاله امامیان)، و ایشون با خونسردی گفت:
که نه بابا این چه حرفیه اسمش روش هست بچه یه، آدم بزرگا از دندون
پزشکی میترسند چه برسه به این بچه ، و من ونازنین روز بعدش رفتیم
پیش خانم دکتر مدرسی عزیزو ایشون با حوصله باهاش صحبت کرد و
وسایلهای مربوط به کار دندون پزشکی رو بهش نشون داد و نازنین با
یک بغض خاصی که تو گلوش بود به خانم دکتر گفت: شما آمپول
نمیزنین و ایشون گفتند: که نه من اینجا اصلا آمپول ندارم و بعد نازنین
صندلی نشست و خانم دکتر با صبر و حوصله ی خاصی شروع به کار کرد
و اولین دندون نازنین که نیاز به عصب کشی داشت رو همون جلسه اول
درست کرد و وقتی از مطب خانم دکتر بیرون اومدیم ، دخملی بهم گفت:
که چرا مامانی از اول منو پیش دکتر خودت نبردی و پیش اون خانم
دکتر بداخلاق بردی؟؟؟و واقعا چراا؟؟؟ من یکی فقط بخاطر اینکه متخصص
دندون پزشکی کودکان بود بردم وپیش خودم گفتم که حتما میتونه
و میدونه که چه جوری با بچه ها کنار بیاد که متاسفانه
و تا الان سه تا از دندونهاش رو پیش همین دکتر بقول نازنین
خیلی خیلی مهربون درست کرده، این بود ماجرای دندان و دندان
پزشکی نازنین جوون....
اینجا مطب دکتر اولی(لاله امامیان)...
اینجا هم مطب خانم دکتر مدرسی نازنین....
»
خـــــــدایـــــــــــــــــــــــا !!!
قســـــــــــــم به بـــزرگیــــــــــت ،
هیچکس، هیچوقت ، مریضی بچه شو نبینه!!
آمــیـــــــــــــن یا رب العـــالمیــــــــــــن