بعد از یک غیبت کبری؟؟؟؟؟؟
سلام عشق و امید من، سلام دنیای من و بابایی ...سلام جیگــــر طلای من!!!
از آخرین باری که اومدم تو وبت و از شیرین کاریها و دلبریهات نوشتم
یه چند ماهی میگذره ،این چند ماهی که گذشت پر بود از خاطرات
شیرین و گاهی هم تلخ......
نیمه های خرداد ماه ، اون چند روز تعطیلی که بود رو با عمه جونی
و دخترعموهای من رفتیم جنگل ابر و استان گلستان که جای همه ی
دوستان خالی ،خیلی خیلی خوش گذشت....
دخملی در حال نظاره کردن ابرها....
اینجا هم قابوسنامه ی گنبد کاووس...
آبشـــار شیرآباد در استان گلستان ....
و اما هفتم مرداد ماه که تولد خودم بود که تولدم مبارک باشه
اینهم کادوی همسری که دستش درد نکنه
و اینهم کادوی دختری به مامانش ....
این هم گوشواره ی جدید دخملی که همزمان با گوشواره ی مامانی خریده شد
که مبارکت باشه دختر قشنگممم...
هشتم مردادماه هم تولد ایلیا جون بود که رفتیم تولدش و کلی بهمون
خوش گذشت و از همین جا تولدش رو تبریک میگم والهی
120ساله بشی ایلیا جوووون......
روز هشتم مردادماه هم با عموها رفتیم مسافرت ...
امسال رفتیم تهران و رشت و اردبیل، خاطره ی بد این مسافرت مریض
شدنت توی اردبیل بود که تب کردی و حالت تهوع داشتی که بهمراه
بابایی و عمو احمد شما و امیر محمد رو بردیم دکتر ، چون امیر محمد
هم مثل شما مریض شده بود......
دکتر واسه ی شما آمپول و شربت تجویزکرد و واسه ی امیر محمد
سرم و شربت !! الهی مادر بمیره چقدر گریه کردی وخیلی بیحال بودی
ژست دخملی در کاخ سعدآباد ....
اینجا هم رستوران کوهستان در دربند تهران...
برج میلاد تهران...
فدای اون قد بلندی کردنت بشم من که هر کاری بقیه انجام میدادن
تو هم تقلید میکردی و انجامش میدادی
اینجا هم شهر زیبای ماسوله در استان گیلان....
نازنین خانم بهمراه مصطفی (پسر عمو علی)
قلعه رودخان......
دخملی در حال جمع کردن صدف.....فدای اون خنده هات بشم من
اینجا هم بقعه ی شیخ صفی الدین اردبیلی در شهر اردبیل
نازنین و امیر رضا......
پارک شورابیل اردبیل که دخملی سردش شده بود ....
اینجا هم آبشار شیرآباد که در راه برگشت اونجا رفتیم....
عشــــــق که بهانه نمی خواهـــد
تو را که می بینــــــــــــــــم
بی اجازه میریزد توی قلبـــم
خودت قشنگ ترین بهانه ای برای
دوست داشتــــــــــــــــــــــــن
روز دختر هم بر تمامی دختران ایران زمینم مبارک باشه من الجمله
دختر عزیز خودم و به مناسبت روز دختر واسه دخملی من و بابایی
یک دامن و یه آلبوم خریدیم که انشاا... مبارکش باشه