مسافرت شمال...........
سلام به دخملی خودم !!!! این چند روزه نتونستم بیام وبلاگت و از مسافرت شمال مون واست بنویسم جونم واست بگه که روز پنج شنبه ساعت دو بابایی از سر کار اومد و زودی ناهار خورد و وسایلها رو برد توی ماشین جا سازی کرد و صندلی عقب رو هم واسه ی شما مثل یک تخت درست کرد که موقع خواب جات راحت باشه و ساعت سه حرکت کردیم به سمت شمال والبته شهر بابل خونه دوست باباییی هرچند که بابایی به دوستش زنگ زد و گفت: که ما در طول مسیر یک جا استراحت میکنیم و صبح میایم خونه تون ولی ایشون اصرار داشتند که نه ما شب بیداریم تا هر ساعت که شما برسین و بخاطر اینکه زودتر برسیم فقط توی گرگان ...
نویسنده :
مامانی
1:17